فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cobble

ˈkɑːbl ˈkɒbl

گذشته‌ی ساده:

cobbled

شکل سوم:

cobbled

سوم‌شخص مفرد:

cobbles

وجه وصفی حال:

cobbling

شکل جمع:

cobbles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

قلوه‌سنگ (معمولاً به‌صورت جمع می‌آید)

The cobbles on the street were worn smooth from years of foot traffic.

قلوه‌سنگ‌های خیابان به دلیل سال‌ها رفت‌وآمد پیاده فرسوده شده بودند.

She loved the sound of her heels clicking against the cobbles.

او از صدای خوردن پاشنه‌هایش روی قلوه‌سنگ‌ها خوشش می‌آمد.

verb - transitive

سنگ‌فرش کردن، با قلوه‌سنگ فرش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The city council decided to cobble the historic downtown street.

شورای شهر تصمیم گرفت خیابان تاریخی مرکز شهر را سنگ‌فرش کند.

The old road was in desperate need of repair, so we had to cobble it before winter arrived.

جاده‌ی قدیمی نیاز مبرمی به بازسازی داشت، بنابراین پیش از رسیدن زمستان مجبور شدیم آن را با قلوه‌سنگ فرش کنیم.

verb - transitive

پینه‌دوزی کردن، تعمیر کردن (کفش و غیره)

The cobbler cobbled the shoes.

پینه‌دوز کفش‌ها را پینه‌دوزی کرد.

He learned how to cobble from his grandfather.

تعمیر کردن را از پدربزرگش آموخت.

verb - transitive

سرهم‌بندی کردن

The artist cobbled various pieces of glass.

این هنرمند قطعات مختلف شیشه را سرهم‌بندی کرد.

They managed to cobble together a last-minute presentation for the client.

آنان موفق شدند ارائه‌ای دقیقه‌آخری برای مشتری سرهم‌بندی کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cobble

  1. verb pave with cobblestones
    Synonyms:
    cobblestone
  1. noun rectangular paving stone with curved top; once used to make roads
    Synonyms:
    cobblestone sett

ارجاع به لغت cobble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cobble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cobble

لغات نزدیک cobble

پیشنهاد بهبود معانی