با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Oasis

oʊˈeɪsɪs əʊˈeɪsɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    oases

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جغرافیا واحه (نقطه‌ای سرسبز در میان صحرا)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The nomadic tribe relied on the oasis for water.
- این قبیله‌ی کوچ‌نشین برای آب به واحه متکی بودند.
- The oasis was a haven for wildlife.
- واحه بهشتی برای حیات‌وحش بود.
noun singular
جای دنج، مأمن (مکانی آرام و دلپذیر در وسط جایی شلوغ و ناخوشایند)
- The park in the middle of the city is an oasis amidst the bustling streets.
- این پارک در وسط شهر جایی دنج در میان خیابان‌های شلوغ است.
- He turned the country into an oasis of peace and stability.
- او کشور را تبدیل به مأمن صلح و ثبات کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oasis

  1. noun spring
    Synonyms: fountain, watering hole, well, wellspring
  2. noun refuge
    Synonyms: asylum, cover, escape, harbor, haven, hideaway, resting place, retreat, safe place, sanctuary, sanctum, shelter

ارجاع به لغت oasis

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oasis» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/oasis

لغات نزدیک oasis

پیشنهاد بهبود معانی