فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ordinarily

ˌɔːrdnˈerəli ˈɔːdnrəli / / ˌɔːdnˈeərəli

معنی و نمونه‌جمله

adverb

به‌طور معمول، عادی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I ordinarily listen to the news.

من معمولاً به اخبار گوش می‌دهم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ordinarily

  1. adverb usually
    Synonyms:
    generally normally commonly frequently regularly habitually in general as a rule customarily
    Antonyms:
    sometimes rarely infrequently

ارجاع به لغت ordinarily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ordinarily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ordinarily

لغات نزدیک ordinarily

پیشنهاد بهبود معانی