فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Grizzle

ˈɡrɪzl ˈɡrɪzl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

خاکستری، قزل، سرخ تیره، موی سفید، خرس خاکستری آمریکا، نیشخند زدن، نالیدن، خاکستری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He was always grizzling about the work to be done.

او همیشه درباره‌ی کاری که باید انجام داده می‌شد، غرولند می‌کرد.

Some children grizzle a lot.

بعضی بچه‌ها خیلی ناله و زاری می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grizzle

  1. verb complain whiningly
    Synonyms:
    whine stew yammer brood yawp

ارجاع به لغت grizzle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grizzle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grizzle

لغات نزدیک grizzle

پیشنهاد بهبود معانی