خاکستری، قزل، سرخ تیره، موی سفید، خرس خاکستری آمریکا، نیشخند زدن، نالیدن، خاکستری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was always grizzling about the work to be done.
او همیشه دربارهی کاری که باید انجام داده میشد، غرولند میکرد.
Some children grizzle a lot.
بعضی بچهها خیلی ناله و زاری میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grizzle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grizzle