گذشتهی ساده:
chalkedشکل سوم:
chalkedسومشخص مفرد:
chalksوجه وصفی حال:
chalkingشکل جمع:
chalksگل سفید، سفیدگل (سنگآهکی نرم و خالص و ریزدانه و سفید تا خاکستری)
The artist used chalk to create a beautiful mural on the wall.
این هنرمند از گل سفید برای خلق نقاشی دیواری زیبا روی دیوار استفاده کرد.
The gymnast's hands were covered in chalk.
دستان این ژیمناست پیش از اجرا از سفیدگل پوشیده شده بود.
گچ (برای نوشتن و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They use chalk to write on a blackboard.
با گچ روی تختهسیاه مینویسند.
He chalked his name on the asphalt.
او اسم خود را با گچ روی آسفالت نوشت.
با گچ نوشتن، با گچ کشیدن، نوشتن، کشیدن (با گچ)
The teacher chalked the assignment instructions.
معلم دستورالعمل تکلیف را با گچ نوشت.
The artist chalked a beautiful mural on the sidewalk.
این هنرمند نقاشی دیواری زیبایی را در پیادهرو با گچ کشید.
علامت (با گچ)
He left a chalk on the table to remember where he was sitting.
یک علامت روی میز زد تا به یاد بیاورد کجا نشسته بود.
The teacher drew a chalk on the blackboard.
معلم یک علامت روی تختهسیاه کشید.
انگلیسی بریتانیایی ورزش امتیاز (در مسابقه)
Each chalk brings them one step closer to victory.
هر امتیاز آنها را یک قدم به پیروزی نزدیکتر میکند.
The team was trailing by one chalk in the final minutes of the game.
این تیم در دقایق پایانی بازی با یک امتیاز عقب بود.
گچ زدن، گل سفید مالیدن (به دیوار و غیره)
Please remember to chalk your hands before attempting to climb the rock wall.
لطفاً به یاد داشته باشید که پیش از تلاش برای بالا رفتن از دیوار سنگی، به دستان خود گچ بزنید.
He chalked the wall.
دیوار را گچ زد.
جمع زدن (هزینه و غیره)
I need to chalk up the expenses from our vacation before I forget.
پیش از اینکه فراموش کنم باید هزینههای تعطیلاتمان را جمع کنم.
The accountant chalked in all the numbers for the quarterly report.
حسابدار تمام اعداد را برای گزارش سهماهه جمع زد.
گچی شدن
The old plaster started to chalk.
دیوار قدیمی شروع به گچی شدن کرد.
The humidity caused the walls to chalk.
رطوبت باعث گچی شدن دیوارها شد.
1- با گچ نوشتن یا علامت گذاری کردن 2- طرح کردن، به اجمال شرح دادن یا تعیین کردن
به دست آوردن، دست یافتن به (پیروزی)، به ثبت رساندن (امتیاز)
به حساب چیزی گذاشتن، ناشی از چیزی دانستن، به پای چیزی نوشتن (تقصیر و غیره)، به حساب کسی گذاشتن (هزینه)
(انگلیس) به هیچوجه، ابداً
(عامیانه) اطاعت کامل کردن، مواظب رفتار خود بودن
کاملاً متفاوت، بسیار ناهمانند، دارای فرق از زمین تا آسمان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chalk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chalk