فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Chalk Up

tʃɑk ʌp tʃɔːk ʌp

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - transitive

به دست آوردن، دست یافتن به (پیروزی)، به ثبت رساندن (امتیاز)

The team chalked up another win in the tournament.

این تیم برد دیگری در این مسابقات به دست آورد.

Despite a slow start, the team was able to chalk up enough points to secure a spot in the playoffs.

این تیم علی‌رغم شروع کند، توانست امتیازات کافی را به ثبت برساند تا در بازی‌های پلی‌آف جایی برای خود دست‌وپا کند.

phrasal verb verb - transitive

به حساب چیزی گذاشتن، ناشی از چیزی دانستن، به پای چیزی نوشتن (تقصیر و غیره)، به حساب کسی گذاشتن (هزینه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

His early mistakes can be chalked up to inexperience.

اشتباه‌های اولیه‌ی او را می‌توان به حساب بی‌تجربگی گذاشت.

The increase in sales can be chalked up to the successful marketing campaign.

افزایش فروش را می‌توان به پای کمپین بازاریابی موفق نوشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chalk up

  1. verb attribute
    Synonyms:
    ascribe to credit charge
  1. verb score
    Synonyms:
    earn achieve record register tally

ارجاع به لغت chalk up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chalk up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chalk-up

لغات نزدیک chalk up

پیشنهاد بهبود معانی