فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Overshoot

ˌoʊvərˈʃuːt ˌoʊvərˈʃuːt ˌəʊvəˈʃuːt ˌəʊvəˈʃuːt

معنی‌ها

verb - transitive adverb

بالاتر زدن، خطا کردن، پرت شدن، از حد خارج شدن

verb - transitive adverb

اضافه جهیدن، اضافه جهش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overshoot

  1. verb shoot beyond or over (a target)
    Synonyms:
    overdo overreach overact
    Antonyms:
    undershoot
  1. noun an approach that fails and gives way to another attempt
    Synonyms:
    go around wave-off

ارجاع به لغت overshoot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overshoot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overshoot

لغات نزدیک overshoot

پیشنهاد بهبود معانی