فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mislay

ˌmɪsˈleɪ ˌmɪsˈleɪ

معنی و نمونه‌جمله

adverb

گم کردن، جا گذاشتن (چیزی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

I must have mislaid my key; I can't find it.

لابد کلیدم را در جای عوضی گذاشته‌ام؛ نمی‌توانم آن را بیابم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mislay

  1. verb to be unable to find
    Synonyms:
    lose misplace mislocate displace disarrange disorder

ارجاع به لغت mislay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mislay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mislay

لغات نزدیک mislay

پیشنهاد بهبود معانی