گذشتهی سادهی فعل shake
The earthquake shook the entire city.
زمینلرزه کل شهر را لرزاند.
The actor shook hands with his fans after the performance.
این بازیگر پس از اجرا با هوادارانش دست داد.
ماتومبهوت (از چیزی ناخوشایند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She looked shook after receiving the devastating news.
او پس از دریافت این خبر ویرانگر، ماتومبهوت به نظر میرسید.
She was a shook loser.
بازندهای ماتومبهوت بود.
(انگلیسی استرالیایی) مشتاق، خواهان
I'm not shook on tea myself.
خودم مشتاق چای نیستم.
She is shook on travel.
خواهان سفر است.
(عامیانه) برزخ، آزرده، دمق، هیجانزده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shook» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shook