شکل نوشتاری دیگر این لغت: lynchpin
مهرهی حیاتی، رکن اصلی، پایهی اصلی
Linchpins are the essential building blocks of great organizations.
افراد کلیدی، اجزای اساس سازمانهای بزرگ هستند.
Trust is the linchpin of any successful relationship.
اعتماد، پایهی اصلی هر رابطهی موفق است.
The linchpin of this entire project is collaboration.
همکاری رکن اصلی کل این طرح است.
سنجاق لنچ، لنچپین، پین لنچ (بستی که برای جلوگیری از لغزش چرخ یا قسمت دیگر از محوری که بر روی آن سوار میشود، استفاده میشود.)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The engineer inspected the linchpin for any signs of wear.
مهندس لنچپین را برای هرگونه علائم سایش بررسی کرد.
The linchpin held the wheel securely in place during the journey.
سنجاق لنچ چرخ را در طول سفر بهطور محکمی در جای خود نگه داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «linchpin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/linchpin