فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Cleat

kliːt kliːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - transitive
    میخ ته کفش‌های ورزشی، گوه، گیره، با گوه و گیره محکم کردن
    • - The runners wore cleated shoes.
    • - دوندگان، کفش‌های گل‌میخ‌دار پوشیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cleat

  1. noun A support
    Synonyms: wedge, brace, support, batten, lug, bit, block, bollard, chock, metal, spike, spur, wood

ارجاع به لغت cleat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cleat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cleat

لغات نزدیک cleat

پیشنهاد بهبود معانی