گذشتهی ساده:
chockedشکل سوم:
chockedسومشخص مفرد:
chocksوجه وصفی حال:
chockingشکل جمع:
chocksگوه (goveh)، تکه چوبی که چرخ یا چلیکی را از غلتیدن باز میدارد، از حرکت بازداشتن، (با چوب) محکم کردن،محکم، سفت، کیپ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
chock up against the wall
کاملاً نزدیک به دیوار، چسبیده به دیوار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chock» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chock