شکل جمع:
metalsفلز، ماده، جسم فلزی، ماده مذاب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
metals such as copper and silver
فلزاتی همچون مس و نقره
a piece of metal
یک تکه فلز
metal objects
اشیای فلزی
A night train roared along the metals.
قطار شبانه غرشکنان روی ریلها حرکت میکرد.
the metal of his character
خمیرهی شخصیت او
He showed his metal in dealing with Stalin.
در معامله با استالین ماهیت خود را هویدا کرد.
سنگ ریزی کردن، فلزی کردن، با فلز پوشاندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to metal a ship's bottom
ته کشتی را فلزپوش کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «metal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/metal