فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sandwich

ˈsændwɪtʃ / / ˈsænwɪtʃ ˈsænwɪdʒ

گذشته‌ی ساده:

sandwiched

شکل سوم:

sandwiched

سوم‌شخص مفرد:

sandwiches

وجه وصفی حال:

sandwiching

شکل جمع:

sandwiches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1

غذا و آشپزی ساندویچ

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

I made a delicious turkey sandwich for lunch.

برای ناهار یک ساندویچ بوقلمون خوشمزه درست کردم.

Can you pick up a ham and cheese sandwich for me on your way home?

آیا می‌توانید یک ساندویچ ژامبون و پنیر برای من در راه خانه بردارید؟

noun countable

انگلیسی بریتانیایی غذا و آشپزی کیک ساندویچی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

My favorite sandwich has peanut butter and jelly.

کیک ساندویچی مورد علاقه‌‌ی من کره‌ی بادام‌زمینی و ژله دارد.

She always packs a sandwich for her son's school lunch.

او همیشه یک کیک ساندویچی برای ناهار مدرسه‌ی پسرش بسته‌بندی می‌کند.

verb - transitive

در تنگنا قرار دادن، (بین دو شخص یا دو چیز) قرار دادن، فشردن، گیر افتادن، انداختن، جا دادن

to sandwich a film between two layers of plastic

قرار دادن فیلم میان دو لایه پلاستیک

I sat in the middle, sandwiched between two ladies.

من وسط نشستم و میان دو خانم گیر کردم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sandwich

  1. noun grinder
    Synonyms:
    sub hero hoagie submarine sandwich club sandwich BLT Dagwood Reuben open-faced sandwich

Collocations

ham sandwich

ساندویچ ژامبون

ارجاع به لغت sandwich

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sandwich» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sandwich

لغات نزدیک sandwich

پیشنهاد بهبود معانی