گذشتهی ساده:
sandwichedشکل سوم:
sandwichedسومشخص مفرد:
sandwichesوجه وصفی حال:
sandwichingشکل جمع:
sandwichesغذا و آشپزی ساندویچ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
I made a delicious turkey sandwich for lunch.
برای ناهار یک ساندویچ بوقلمون خوشمزه درست کردم.
Can you pick up a ham and cheese sandwich for me on your way home?
آیا میتوانید یک ساندویچ ژامبون و پنیر برای من در راه خانه بردارید؟
انگلیسی بریتانیایی غذا و آشپزی کیک ساندویچی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My favorite sandwich has peanut butter and jelly.
کیک ساندویچی مورد علاقهی من کرهی بادامزمینی و ژله دارد.
She always packs a sandwich for her son's school lunch.
او همیشه یک کیک ساندویچی برای ناهار مدرسهی پسرش بستهبندی میکند.
در تنگنا قرار دادن، (بین دو شخص یا دو چیز) قرار دادن، فشردن، گیر افتادن، انداختن، جا دادن
to sandwich a film between two layers of plastic
قرار دادن فیلم میان دو لایه پلاستیک
I sat in the middle, sandwiched between two ladies.
من وسط نشستم و میان دو خانم گیر کردم.
ساندویچ ژامبون
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sandwich» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sandwich