(بهویژه قبلاز اجرای نمایش و تئاتر) موفق باشی!، بترکونی!
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The director smiled and said, "Break a leg, everyone; it’s showtime!"
کارگردان لبخندی زد و گفت: «وقت نمایشه، بترکونین!»
As she stepped onto the stage, her friends shouted, "Break a leg!"
هنگامی که او روی صحنه رفت، دوستانش فریاد زدند: «موفق باشی!»
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «break a leg» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/break-a-leg