با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tiredness

ˈtaɪrdnəs ˈtaɪədnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
(از دست دادن موقت نیرو و انرژی به دلیل کار سخت جسمی یا ذهنی) خستگی، احساس نیاز به استراحت یا خواب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He said that it was tiredness that led him to make the mistake.
- او بیان کرد که خستگی بود که او را به اشتباه سوق داد.
- When I look at the faces of these drivers, I see tiredness, loneliness, sadness.
- وقتی به چهره‌های این راننده‌ها نگاه می‌کنم، خستگی، تنهایی و غم را می‌بینم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tiredness

  1. noun The condition of being extremely tired
    Synonyms: fatigue, weariness, exhaustion

لغات هم‌خانواده tiredness

ارجاع به لغت tiredness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tiredness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tiredness

لغات نزدیک tiredness

پیشنهاد بهبود معانی