۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Teammate

ˈtiːmmeɪt ˈtiːm-meɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    teammates

معنی

noun
هم گروه، عضو تیم، هم کار، هم قطار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد teammate

  1. noun a fellow member of a team
    Synonyms:
    colleague partner mate ally collaborator group team crew staff squad unit side gang pair couple flock string lineup wagon yoke merge join rig foursome

ارجاع به لغت teammate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «teammate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/teammate

لغات نزدیک teammate

پیشنهاد بهبود معانی