فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Foursome

ˈfɔːrsəm ˈfɔːsm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • چهارتایی (دربازی golf )، بازی گلف چهار نفری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد foursome

  1. noun Four people considered as a unit
    Synonyms: quartet, tetrad, quaternion, quadruplet, quatern, two couples, team, party, ensemble, group, four-handed game, four, 4, iv, quadrennium, quaternary, quaternity, quadrinomial, quartette, little-joe, quatrefoil, tetragrammaton, tetraphony

ارجاع به لغت foursome

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foursome» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foursome

لغات نزدیک foursome

پیشنهاد بهبود معانی