شکل جمع:
foursچهار، عدد چهار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
four brothers
چهار برادر
Give me four movie tickets.
چهارتا بلیط سینما بدهید.
When he was four, his father died.
چهار ساله بود که پدرش مرد.
to go on all fours
چهار دستوپا راه رفتن
1- چهار دستوپا 2- (جانور) با چهارپا 3- (با: with) کاملاً برابر (با)، مساوی (با)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «four» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/four