با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Quartet

kwɔːrˈtet kwɔːˈtet
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: quartette

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    موسیقی کوارتت، گروه چهارتایی (گروهی متشکل از چهار خواننده یا نوازنده که با هم اجرا می‌کنند)
    • - We formed a quartet to perform at the local jazz festival.
    • - گروهی چهارتایی تشکیل دادیم تا در جشنواره‌ی محلی جاز به اجرا بپردازیم.
    • - The quartette played a beautiful rendition of Mozart's "Eine Kleine Nachtmusik".
    • - این کوارتت قطعه‌ای زیبا از موتسارت به نام Eine Kleine Nachtmusik (=موسیقی کوچک شبانه) را اجرا کرد.
  • noun countable
    موسیقی چارسرایی (قطعه‌ای موسیقی که برای چهار خواننده یا چهار نوازنده تصنیف شده باشد)
    • - The composer spent months working on the quartet.
    • - این آهنگساز ماه‌ها روی قطعه‌ی موسیقی چارسرایی کار کرد.
    • - She has composed 18 quartets.
    • - او ۱۸ چارسرایی را سروده است.
  • noun countable
    گروه/مجموعه‌ی چهارتایی
    • - the quartet of dancers
    • - گروه چهارتایی رقصنده‌ها
    • - the quartette of friends
    • - گروه چهارنفره‌ی دوستان
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد quartet

  1. noun A musical composition for four performers
    Synonyms: quartette
  2. noun Four people considered as a unit
    Synonyms: quartette, foursome, four people, ensemble, string-quartet, four voices, four musicians, principals, quadruplet, quadruple
  3. noun The cardinal number that is the sum of three and one
    Synonyms: four, 4, iv, tetrad, quatern, quaternion, quaternary, quaternity, quadruplet, foursome, little-joe

ارجاع به لغت quartet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quartet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quartet

لغات نزدیک quartet

پیشنهاد بهبود معانی