با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Quadruplet

kwɑːˈdruːplət ˈkwɒdrʊplɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
چهارقلو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The quadruplets all had distinct personalities and interests.
- چهارقلوها همگی شخصیت‌ها و علایق متفاوتی داشتند.
- The doctor explained the risks associated with a quadruplet pregnancy.
- دکتر خطرات مرتبط با بارداری چهارقلو را توضیح داد.
noun
چهارگانه
- Each participant read two different sentences from each sentence quadruplet.
- هر شرکت‌کننده دو جمله‌ی متفاوت از هر چهار جمله را خواند.
- In the no prime condition, the individual would not see any word from that quadruplet set.
- در شرایط بی‌نظیری، فرد هیچ کلمه‌ای را از آن مجموعه‌ی چهارگانه نمی‌بیند.
noun
موسیقی چهار مضراب
- The pianist struggled to accurately play the rapid quadruplet passage in the piece.
- پیانیست تلاش کرد تا قطعه‌ی چهار مضراب سریع را با دقت اجرا کند.
- The conductor emphasized the importance of the precise execution of the quadruplet rhythm.
- رهبر ارکستر بر اهمیت اجرای دقیق ریتم چهار مضراب تاکید کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quadruplet

  1. noun One of four children born at the same time from the same pregnancy
    Synonyms: quad, four, 4, iv, tetrad, quatern, quaternion, quaternary, quaternity, quartet, foursome, little-joe
  2. noun A set of four similar things considered as a unit
    Synonyms: quartet, quartette, quadruple

ارجاع به لغت quadruplet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quadruplet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quadruplet

لغات نزدیک quadruplet

پیشنهاد بهبود معانی