با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Fourteen

    ˌfɔːrˈtiːn ˌfɔːˈtiːn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      fourteens

    معنی و نمونه‌جمله

    noun A1
    عدد چهارده، چهارده تایی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - He is only fourteen.
    - او فقط چهارده سال دارد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد fourteen

    1. noun The cardinal number that is the sum of thirteen and one
      Synonyms: 14, xiv
    2. adjective Being one more than thirteen
      Synonyms: 14, xiv

    ارجاع به لغت fourteen

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fourteen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fourteen

    لغات نزدیک fourteen

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند