پابندان، گارانتی، ضمانت، امر مورد تعهد یا تضمین، تضمین، تعهد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
this T.V. set is under a one-year warranty
این تلویزیون یک سال ضمانت دارد
Good spelling is no warranty of intelligence.
املای خوب دلیل بر هوش نیست.
By what warranty has he assumed such powers?
به چه مجوزی چنین اختیاراتی را در دست گرفته است؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «warranty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/warranty