با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Guarantor

ˌɡernˈtɔːr ˌɡærənˈtɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    ضامن، ضمانت‌کننده، کفیل، متعهد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد guarantor

  1. noun One who assumes financial responsibility for another
    Synonyms: sponsor, underwriter, surety, backer, bondsman, patron, bondswoman, guaranty, bailsman, insurer, angel, warrantor, warranter

ارجاع به لغت guarantor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «guarantor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/guarantor

لغات نزدیک guarantor

پیشنهاد بهبود معانی