معنی individualism به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌɪndəˈvɪdʒuəlɪzm ˌɪndəˈvɪdʒuəlɪzm

معنی‌ها

noun

فردگرایی، فلسفه‌ی اصالت فرد (این باور که دولت برای افراد به‌وجود آمده نه افراد برای دولت)

noun

خودآرایی، تک‌روی (این باور که زندگی طبق روش و سلیقه‌ی خود و عدم پیروی از الگوهای مسلط) ، خودمحوری، خودمداری (این باور که نفع شخصی انگیزه موجه کلیه‌ی اعمال بشری است)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد individualism

noun The set of behavioral or personal characteristics by which an individual is recognizable

Synonyms: individuality, identity, laissez-faire, selfhood, individuation

ارجاع به لغت individualism

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «individualism» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/individualism

لغات نزدیک individualism

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند