فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Transmigratory

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • فراکوچ‌کننده، مهاجرتی، مربوط به تناسخ، تناسخی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد transmigratory

  1. adjective Moving from one habitat to another on a seasonal basis
    Synonyms: migrant, migrational, migratory

ارجاع به لغت transmigratory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transmigratory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transmigratory

لغات نزدیک transmigratory

پیشنهاد بهبود معانی