امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Transmigration

ˌtrænsmaɪˈɡreɪʃn ˌtrænzmaɪˈɡreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فرهنگسار، حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری، تبعید، فراکوچ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transmigration

  1. noun migration
    Synonyms:
    movement trek pilgrimage
  1. noun reincarnation
    Synonyms:
    rebirth avatar metempsychosis migration immigration emigration exodus

ارجاع به لغت transmigration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transmigration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transmigration

لغات نزدیک transmigration

پیشنهاد بهبود معانی