مهاجرت (ورود به کشوری دیگر برای زندگی)
The immigration process can be complex.
فرایند مهاجرت میتواند پیچیده باشد.
Immigration policies vary from country to country.
سیاستهای مهاجرتی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است.
She studied the effects of immigration on the economy.
او تأثیرات مهاجرت بر اقتصاد را مطالعه کرد.
کنترل گذرنامه، بازرسی گذرنامه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Travelers often get nervous when waiting at immigration.
مسافران اغلب هنگام انتظار در بخش بازرسی گذرنامه مضطرب میشوند.
We got through immigration quickly because the lines were short.
ما خیلی سریع از کنترل گذرنامه عبور کردیم چون صفها کوتاه بودند.
immigration and naturalization service
(در امریکا) ادارهی مهاجرت و شهروندسازی
(امریکا) ادارهی مهاجرت و شهروندسازی
سیاست مهاجرتی، خطمشی مهاجرتی (مجموعهقوانینی که دولتها برای مدیریت ورود، اقامت و خروج افراد خارجی به کشور خود تعیین میکنند)
مقامات امور مهاجرت، مسئولان امور مهاجرت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «immigration» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immigration