آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Transmigrate

trænsˈmaɪɡreɪt ˈtrænzmaɪˈɡreɪt

معنی transmigrate

verb - intransitive

فرا کوچ کردن، کوچ دادن، منتقل کردن، تناسخ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد transmigrate

  1. verb to leave one's native land and settle in another
  1. verb to change habitat seasonally

ارجاع به لغت transmigrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transmigrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transmigrate

لغات نزدیک transmigrate

پیشنهاد بهبود معانی