اتفاقی ،ضمنی ،عارضی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This novel is episodic and the various incidents do not hang together well.
این رمان دارای قسمتهای مختلف است و حوادث گوناگون خوب با هم جور نیستند.
an episodic life
یک زندگی پررخداد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «episodic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/episodic