امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Westbound

ˈwestbaʊnd ˈwestbaʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
مسافر مغرب، عازم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد westbound

  1. adjective Moving toward the west
    Synonyms: westerly, westward

لغات هم‌خانواده westbound

ارجاع به لغت westbound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «westbound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/westbound

لغات نزدیک westbound

پیشنهاد بهبود معانی