فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Orientate

ˈɔːriənteɪt ˈɔːriənteɪt / / ˈɒri-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    orientated
  • شکل سوم:

    orientated
  • سوم شخص مفرد:

    orientates
  • وجه وصفی حال:

    orientating

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive adverb
    جهت‌یابی، راهنمایی، توجه به‌سوی خاور، آشناسازی
    • - It took him sometime to orientate himself to his new job.
    • - مدتی طول کشید تا با شغل جدیدش سازگار شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد orientate

  1. verb Determine one's position with reference to another point
    Synonyms: orient
    Antonyms: disorient

ارجاع به لغت orientate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «orientate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/orientate

لغات نزدیک orientate

پیشنهاد بهبود معانی