فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Orientate

ˈɔːriənteɪt ˈɔːriənteɪt / / ˈɒri-

گذشته‌ی ساده:

orientated

شکل سوم:

orientated

سوم‌شخص مفرد:

orientates

وجه وصفی حال:

orientating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb

جهت‌یابی، راهنمایی، توجه به‌سوی خاور، آشناسازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

It took him sometime to orientate himself to his new job.

مدتی طول کشید تا با شغل جدیدش سازگار شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد orientate

  1. verb determine one's position with reference to another point
    Synonyms:
    orient
    Antonyms:
    disorient

ارجاع به لغت orientate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «orientate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orientate

لغات نزدیک orientate

پیشنهاد بهبود معانی