گذشتهی ساده:
orientatedشکل سوم:
orientatedسومشخص مفرد:
orientatesوجه وصفی حال:
orientatingجهتیابی، راهنمایی، توجه بهسوی خاور، آشناسازی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It took him sometime to orientate himself to his new job.
مدتی طول کشید تا با شغل جدیدش سازگار شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «orientate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orientate