امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lengthening

ˈlɛŋθənɪŋ ˈlɛŋθənɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lengthened
  • شکل سوم:

    lengthened
  • سوم‌شخص مفرد:

    lengthens

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
ممتد، ادامه‌دار، درازشده، کش‌داده‌شده، پیوسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- As the day turned into evening, the lengthening shadows stretched across the yard.
- وقتی که روز به غروب تبدیل شد، سایه‌های ممتد در حیاط گسترده شد.
- The lengthening list of tasks was overwhelming, but she managed to complete them all.
- فهرست ادامه‌دار وظایف بسیار زیاد بود، اما او موفق شد همه‌ی آ‌ن‌ها را به انجام برساند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lengthening

  1. verb To grow longer
    Synonyms:
    expanding increasing producing
  1. verb Make longer
    Synonyms:
    stretching producing protracting continuing expanding prolonging amplifying extending proceeding elongating increasing spinning dilating distending expatiating reaching
    Antonyms:
    abbreviating contracting shortening cutting decreasing
  1. noun The act of prolonging something
    Synonyms:
    prolongation protraction perpetuation

ارجاع به لغت lengthening

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lengthening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lengthening

لغات نزدیک lengthening

پیشنهاد بهبود معانی