سپر اتومبیل، ضربخور، چیز خیلی بزرگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Usually a car has a front bumper and a back bumper.
بهطور معمول هر اتومبیل یک سپر جلو و یک سپر عقب دارد.
Because of the bumper-to-bumper traffic, we were an hour late.
بهدلیل تراکم وسایط نقلیه یک ساعت دیر رسیدیم.
a bumper year ...
سال فراوانی ...
a bumper crop
محصول فراوان
This year we are having a bumper crop of cucumbers.
امسال محصول خیار خیلی عالی بوده است.
(درمورد ترافیک) شلوغ، سپر به سپر، ماشین پشت ماشین
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bumper» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bumper