ورزش عضو تیم اصلی (در برابر: بازیکن تعویضی یا عضو تیم دوم)
The first-string players were excited to start the game and show off their skills.
بازیکنان عضو تیم اول برای شروع بازی و به رخ کشیدن مهارتهای خود هیجانزده بودند.
The first-string quarterback led the team to victory with his accurate passes.
کوارتربک تیم اول با پاسهای دقیق خود تیم را به پیروزی رساند.
ممتاز، طراز اول، درجهیک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The first-string surgeon performed a flawless operation.
جراح طراز اول عمل بیعیبونقصی را انجام داد.
The first-string chefs at the restaurant prepare the highest quality dishes.
سرآشپزهای ممتاز رستوران باکیفیتترین غذاها را تهیه میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «first-string» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/first-string