فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clarion

ˈkleriən ˈklærɪən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun adjective adverb
    شیپورتیز، شیپور
    • - This was a clarion call to all patriots.
    • - این فراخوان آشکاری برای همه‌ی میهن‌دوستان بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clarion

  1. adjective clear, stirring sound
    Synonyms: blaring, definite, inspiring, loud, ringing, sharp, shrill, strident

ارجاع به لغت clarion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clarion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clarion

لغات نزدیک clarion

پیشنهاد بهبود معانی