گذشتهی ساده:
desertedشکل سوم:
desertedوجه وصفی حال:
desertingجزا، سزا، کیفر، تقاص
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I'd say he got his just deserts for not sticking around to help with the kids.
من که میگم اون سزای کارش رو برای اینکه نموند تا به بزرگ کردن بچهها کمک کنه دید.
get/receive your (just) deserts
به سزای اعمال خود رسیدن
به سزای خود رسیدن، تقاص پس دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deserts» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deserts