فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Coverage

ˈkʌvrɪdʒ ˈkʌvrɪdʒ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1

پوشش، شمول

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

This insurance policy gives you complete coverage.

این بیمه‌نامه به شما پوشش کامل می‌دهد.

Their coverage of news is very biased.

پوشش خبری آن‌ها دارای جهت‌گیری شدیدی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coverage

  1. noun the reporting of news
    Synonyms:
    reporting report description reportage broadcasting analysis inclusion scope insurance insurance coverage indemnity observed

لغات هم‌خانواده coverage

ارجاع به لغت coverage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coverage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coverage

لغات نزدیک coverage

پیشنهاد بهبود معانی