گذشتهی ساده:
devolvedشکل سوم:
devolvedسومشخص مفرد:
devolvesوجه وصفی حال:
devolvingواگذار کردن، سپردن (مسئولیت یا حقوق یا اختیارات) (از یک شخص یا نهاد به دیگری)
The CEO chose to devolve some decision-making authority to regional managers.
مدیرعامل تصمیم گرفت تا بخشی از اختیارات تصمیمگیری را به مدیران منطقهای واگذار کند.
The danger of devolving authority on those who don't have the capacity for it.
خطر سپردن اختیارات به کسانی که ظرفیت آن را ندارند.
واگذار شدن، سپرده شدن (مسئولیت و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The responsibility for decision-making seemed to devolve onto the junior team members.
به نظر میرسید مسئولیت تصمیمگیری به اعضای تیم کمسابقه واگذار شود.
Over time, the management's authority devolved to regional offices.
با گذشت زمان، اختیارات مدیریت به دفاتر منطقهای سپرده شد.
تبدیل شدن (از یک چیز به چیز دیگر اغلب به چیز بد)
The peaceful protest began to devolve into chaos.
اعتراض مسالمتآمیز شروع به تبدیل شدن به هرجومرج کرد.
Over time, his noble intentions seemed to devolve into selfish pursuits.
با گذشت زمان، به نظر میرسید که نیات والای او به فعالیتهای خودخواهانه تبدیل شد.
حقوق منتقل شدن، رسیدن (مالکیت) (از طریق ارث)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
His estates devolved on a distant relative.
املاک او به خویشاوند دور رسید.
According to his will, all his assets will devolve to his children upon his passing.
بر اساس وصیت او، پس از مرگش، تمام داراییهایش به فرزندانش منتقل میشود.
سرازیر شدن
Streams devolving from mountains.
جویبارهایی که از کوهها سرازیر هستند.
Ideas often devolve from one's subconscious mind.
ایدهها اغلب از ضمیر ناخودآگاه فرد سرازیر میشوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «devolve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/devolve