فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Devolution

ˌdiːvəˈluːʃn ˌdiːvəˈluːʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective
    واگذاری، انتقال (پشت در پشت)، نزول، فساد تدریجی، نابودی، واگذاری اختیارات
    • - the devolution of the crown to the next in line
    • - انتقال تاج و تخت به وارث بعدی
    • - the devolution of duties in an organization
    • - تفویض مسئولیت‌ها در یک سازمان
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد devolution

  1. noun The delegation of authority (especially from a central to a regional government)
    Synonyms: devolvement
  2. noun The process of declining from a higher to a lower level of effective power or vitality or essential quality
    Synonyms: degeneration
    Antonyms: evolution

ارجاع به لغت devolution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «devolution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/devolution

لغات نزدیک devolution

پیشنهاد بهبود معانی