فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Perpetrate

ˈpɜrːpətreɪt ˈpɜːpətreɪt

گذشته‌ی ساده:

perpetrated

شکل سوم:

perpetrated

سوم‌شخص مفرد:

perpetrates

وجه وصفی حال:

perpetrating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive formal

مرتکب شدن، انجام دادن، دست به کاری زدن (کار ناپسند یا مجرمانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The crimes which they perpetrate will be recorded in histories.

فجایعی که آنان مرتکب می‌شوند در تواریخ ثبت خواهد شد.

She claimed that the fraud had been perpetrated by someone else.

او ادعا کرد که تقلب توسط فرد دیگری انجام شده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We must ensure that those who perpetrate abuse are held accountable.

باید اطمینان حاصل کنیم که کسانی که سوءاستفاده می‌کنند، پاسخگو باشند.

It is difficult to perpetrate a joke successfully.

لطیفه‌ای را با موفقیت گفتن دشوار است.

the perpetration of a crime

ارتکاب یک جرم

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perpetrate

  1. verb be responsible for
    Synonyms:
    do perform execute commit carry out effect enact inflict bring about wreak act pull up and do
    Antonyms:
    abstain

ارجاع به لغت perpetrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perpetrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perpetrate

لغات نزدیک perpetrate

پیشنهاد بهبود معانی