آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Effectuate

əˈfektʃuːˌet əˈfektʃuːˌet

معنی effectuate | جمله با effectuate

verb - transitive

موجب شدن، باعث شدن، انگیزاندن، سبب شدن، ایجاد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

she strove successfully to effectuate a settlement, not by force but by reason

او با موفقیت توانست توافق ایجاد کند، نه با زور؛ بلکه با استدلال

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد effectuate

  1. verb to bring about and carry to a successful conclusion

ارجاع به لغت effectuate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «effectuate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/effectuate

لغات نزدیک effectuate

پیشنهاد بهبود معانی