امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hang Around

American: ˈhæŋəˈraʊnd British: hæŋəˈraʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb B1
وقت را به‌ بطالت گذاندن، ول گشتن، ور رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hang around

  1. verb associate
    Synonyms: abide, affect, dally, frequent, glom, hang about, hang out, haunt, linger, live, loiter, reside, resort, roam, spend time, swell, tarry, waste time
  2. verb associate with; be residing in
    Synonyms: abide, affect, dally, frequent, get along with, haunt, have relations with, linger, live, loiter, reside, resort, roam, spend time, stand around, swell, tarry, waste time
    Antonyms: condemn

ارجاع به لغت hang around

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hang around» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hang-around

لغات نزدیک hang around

پیشنهاد بهبود معانی