فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Closely

ˈkloʊsli ˈkləʊsli

صفت تفضیلی:

more closely

صفت عالی:

most closely

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2

به دقت، دقیقا، اکیدا، به شدت، بسیار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

They analysed the situation very closely.

آن‌ها شرایط را به دقت تحلیل کردند.

He resembles his father very closely.

او بسیار شبیه پدرش است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد closely

  1. adverb approximately, carefully
    Synonyms:
    nearly approximately carefully intently thoughtfully firmly hard similarly exactly mindfully heedfully strictly jointly in conjunction with sharply scrupulously meticulously minutely punctiliously searchingly intimately by the skin of one’s teeth

لغات هم‌خانواده closely

  • verb - transitive
    close

ارجاع به لغت closely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «closely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/closely

لغات نزدیک closely

پیشنهاد بهبود معانی