فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Closely

ˈkloʊsli ˈkləʊsli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more closely
  • صفت عالی:

    most closely

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb B2
    به دقت، دقیقا، اکیدا، به شدت، بسیار
    • - They analysed the situation very closely.
    • - آن‌ها شرایط را به دقت تحلیل کردند.
    • - He resembles his father very closely.
    • - او بسیار شبیه پدرش است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد closely

  1. adverb approximately, carefully
    Synonyms: by the skin of one’s teeth, exactly, firmly, hard, heedfully, in conjunction with, intently, intimately, jointly, meticulously, mindfully, minutely, nearly, punctiliously, scrupulously, searchingly, sharply, similarly, strictly, thoughtfully

لغات هم‌خانواده closely

ارجاع به لغت closely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «closely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/closely

لغات نزدیک closely

پیشنهاد بهبود معانی