بهدقت، موشکافانه، ریزبینانه، با جزئیات، بهطور دقیق
She examined the document minutely before signing it.
قبلاز امضا، قرارداد را بهدقت بررسی کرد.
He minutely described the events that led to the accident.
او وقایع منجر به تصادف را با جزئیات توصیف کرد.
They minutely analyzed the data before making any conclusions.
قبلاز هرگونه نتیجهگیری، دادهها را بهطور دقیق تجزیهوتحلیل کردند.
قدیمی دقیقهبهدقیقه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My boss asked for a minutely breakdown of my workday.
رئیسم جزئیات دقیقهبهدقیقهی روز کاریام را خواستار شد.
The news channel provided minutely coverage of the event.
شبکهی خبری پوشش دقیقهبهدقیقهی این رویداد را ارائه داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «minutely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/minutely