Minutes

American: ˈmɪnəts British: ˈmɪnɪts
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

plural preposition
صورت جلسه، خلاصه مذاکرات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد minutes

  1. noun An indefinitely short time
    Synonyms: seconds, jiffies, ticks, moments, flashes, trices, instants, bits, slights, records, winks, notes, twinkles, memoranda, items, mites, breaths
    Antonyms: eternities
  2. noun A written account of what transpired at a meeting
    Synonyms: proceedings, notes, record, summary, hours, transactions
  3. noun A short interval of time; moment.
    Synonyms: moments

ارجاع به لغت minutes

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «minutes» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/minutes

لغات نزدیک minutes

پیشنهاد بهبود معانی