آخرین به‌روزرسانی:

Masses

ˈmæsɪz ˈmæsɪz

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

توده‌ی مردم، مردم عادی، عوام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The candidate won the support of the masses.

کاندیدا حمایت مردم را به دست آورد.

Religion is the opium of the masses.

دین افیون توده‌ها است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد masses

  1. noun public, crowd
    Synonyms:
    crowd mob multitude common people proletariat lower class rank and file hoi polloi commonalty rabble great unwashed riffraff

Collocations

the masses

آحاد مردم، توده‌های مردم، عوام‌الناس، توده‌ها، عامه

ارجاع به لغت masses

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «masses» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/masses

لغات نزدیک masses

پیشنهاد بهبود معانی