با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Juxtaposition

ˌdʒəkstəpəˈzɪʃn̩ ˌdʒʌkstəpəˈzɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    juxtapositions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
مجاورت، پهلوی‌هم‌گذاری، همنشینی، کنارهم‌چینی، هم‌جواری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The design of the room was a juxtaposition of modern furniture and antique decorations.
- طراحی اتاق همنشینی اثاثیه‌ی مدرن و دکورهای عتیقه بود.
- the juxtaposition of wealth and poverty in the city
- مجاورت ثروت و فقر در شهر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد juxtaposition

  1. noun The act of positioning close together (or side by side)
    Synonyms: abutment, adjacency, apposition, contact, nearness, proximity, touching, collocation

ارجاع به لغت juxtaposition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «juxtaposition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/juxtaposition

لغات نزدیک juxtaposition

پیشنهاد بهبود معانی