فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Juxtapose

ˈdʒʌkstəpoʊz ˌdʒʌkstəˈpəʊz

گذشته‌ی ساده:

juxtaposed

شکل سوم:

juxtaposed

سوم‌شخص مفرد:

juxtaposes

وجه وصفی حال:

juxtaposing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

پیش هم گذاشتن، پهلوی هم گذاشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

His words are always juxtaposed in different combinations.

واژه‌های او همیشه در آمیزه‌های متفاوتی با هم ترکیب می‌شوند.

The huts were closely juxtaposed.

کلبه‌ها را تنگ هم ساخته بودند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We tried to juxtapose statues to produce the best effect.

سعی کردیم برای ایجاد تأثیر بیشتر در بیننده، مجسمه‌ها را کنار هم قرار دهیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد juxtapose

  1. verb place side by side
    Synonyms:
    connect pair bring together bring near set side by side place in proximity appose

ارجاع به لغت juxtapose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «juxtapose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/juxtapose

لغات نزدیک juxtapose

پیشنهاد بهبود معانی