فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Frontage

ˈfrʌntɪdʒ ˈfrʌntɪdʒ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

نمای ساختمان، حریم، جلو خان، میدان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a building with frontage on the sea

ساختمانی که رو به دریا است

The land has a frontage of thirty meters.

زمین سی متر بر خیابان دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a narrow frontage

کناره‌ی باریک

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frontage

  1. noun the forward outer surface of a building
    Synonyms:
    front face façade frontal frontispiece façade

ارجاع به لغت frontage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frontage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frontage

لغات نزدیک frontage

پیشنهاد بهبود معانی